داستان مداد
تاريخ : سه شنبه 18 تير 1392برچسب:, | 5:14 | نویسنده :

پسرک پدربزرگش را تماشا کرد که نامه ای می نوشت .

بالاخره پرسید:

- ماجرای کارهای خودمان را می نویسید ؟
درباره ی من می نویسید ؟

پدربزرگش از نوشتن دست کشید و لبخند
زنان به نوه اش گفت :

- درسته درباره ی تو می نویسم اما مهم
تر از نوشته هایم مدادی است که با آن می نویسم.

می خواهم وقتی بزرگ شدی مانند این مداد
شوی .

پسرک با تعجب به مداد نگاه کرد و چیز
خاصی در آن ندید .



- اما این هم مثل بقیه مدادهایی است که
دیده ام .

- بستگی داره چطور به آن نگاه کنی . در
این مداد 5 خاصیت است که اگر به دستشان بیاوری ، تا آخر عمرت با آرامش زندگی میکنی .



صفت اول:

می توانی کارهای بزرگ کنی اما نباید
هرگز فراموش کنی که دستی وجود دارد که حرکت تو را هدایت می کند .

اسم این دست خداست .

او همیشه باید تو را در مسیر ارده اش
حرکت دهد .



صفت دوم:

گاهی باید از آنچه می نویسی دست بکشی
و از مداد تراش استفاده کنی . این باعث می شود مداد کمی رنج بکشد اما آخر کار ،
نوکش تیزتر می شود .

پس بدان که باید رنج هایی را تحمل کنی
چرا که این رنج باعث می شود انسان بهتری شوی.



صفت سوم:

مداد همیشه اجازه می دهد برای پاک
کردن یک اشتباه از پاک کن استفاده کنیم .

بدان که تصیح یک کار خطا ، کار بدی
نیست . در واقع برای اینکه خودت را در مسیر درست نگهداری مهم است.



صفت چهارم:

چوب یا شکل خارجی مداد مهم نیست ،
زغالی اهمیت دارد که داخل چوب است .

پس همیشه مراقبت درونت باش چه خبر است .



صفت پنجم:

همیشه اثری از خود به جا می گذارد .

بدان هر کار در زندگی ات می کنی ردی
به جا می گذارد و سعی کن نسبت به هر کاری می کنی هوشیار باشی و بدانی چه می کنی .

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







  • صرافی کات
  • قالب وبلاگ