کفن دزد
تاريخ : پنج شنبه 12 بهمن 1391برچسب:کفن دزد , داستان , طنز, | 8:25 | نویسنده : saeed

آورده اند که کفن دزدي در بستر مرگ افتاده بود،پسر خويش را فراخواند، پسر به نزد پدر رفت گفت اي پدر امرت چيست ؟پدر گفت ،پسرم من تمام عمر به کفن دزدي مشغول بودم و همواره نفرين خلقي بدنبالم بود اکنون که در بستر مرگم و فرشتهءمرگ را نزديک حس ميکنم بار اين نفرين بيش از پيش بردوشم سنگيني ميکند.از تو ميخواهم بعد از مرگم چنان کني که خلايق مرا دعا کنند و از خداي يکتا مغفرت مرا خواهند. ..

پسر گفت اي پدر چنان کنم که ميخواهي و از اين پس مرد و زن را به دعايت مشغول سازم?پدر همان دم جان به جان آفرين تسليم کرد.?از فردا پسر شغل پدر پيشه کرد با اين تفاوت که کفن از مردگان خلايق مي دزديد و چوبي در شکم آن مردگان فرو مينمود وازآن پس خلايق ميگفتند خدا کفن دزد اول را بيامرزد که فقط ميدزديد وچنين بر مردگان ما روا نميداشت.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







  • صرافی کات
  • قالب وبلاگ